صبح زود است و میخواهید در یک رستوران صبحانه بخورید. دو رستوران الف و ب در کنار هم موجودند که از نظر شما هیچ فرقی ندارند. در نهایت بهصورت کاملاً تصادفی رستوران ب را انتخاب میکنید. نفر بعدی هم دقیقا دچار وضعیت شما شده اما او میداند که لااقل یک نفر قبل از او ب را ترجیح داده، بنابراین احتمال انتخاب ب توسط او بیشتر میشود. این یک نمونهی ساده از تاثیر تصیمات دیگران بر تصمیمهای ماست. در مقیاسهای بزرگتر، تصوراتی مانند “مگه میشه این همه آدم اشتباه کنند؟”، “همه همین رو میگن!” و فشارهای اجتماعی باعث ایجاد هستههای یک رفتار تودهای میشود. لی بن، روانشناس فرانسوی این پدیده را اینگونه توصیف میکند: “تودهای شکلگرفته از تعداد زیادی از آدمها با احساسات تجمیعشده و رفتاری غیرمعقولانه که توانایی ایجاد انواع مختلفی از فعالیتها را دارند.” او احساسات و هیجانات را موتور محرک تودهها میداند. مطالعات نشان میدهد در یک تعداد مشخص از جمعیت تنها ۵ درصد، رفتار ۹۵ درصد الباقی را جهتدهی میکنند. اریک فروم معتقد بود اکثر افراد برای گریز از تبعات آزادی و تنهایی، مکانیسم همرنگشدن با جماعت را انتخاب میکنند. رفتار تودهای هم گونهای از این همرنگی است که دو ویژگی دارد:
︎شخص را از زحمت فکرکردن خلاص میکند. در واقع، مسئولیت فکر کردن را بهعهدهی دیگران میگذارد.
︎بهوسیلهی همرنگشدن با جماعت، کسب هویت کرده و از تنها ماندن میگریزد. شبکههای اجتماعی بهدلیل سرعت انتقال اطلاعات بستر لازم برای رشد شدید این پدیده را فراهم کردهاند. در گذشته برای شکلگیری توده نیاز به تماس رو در رو یا تلفن و یا رسانههای جمعی نظیر رادیو و تلویزیون بود. این بسترها اولاً کُند بود، مثلاً روزنامهها اخبار روز قبل را منعکس میکرند. ثانیاً، دارای ساختار رسمی و پروتکلهایی بودند که جریان اطلاعات را کنترل میکردند. کند بودن و رسمیبودن باعث میشد منتشرکنندگان فرصت و خبرگی بیشتری برای اندیشیدن و شفافترکردن ابعاد مسئله داشته باشند. اما امروزه مثلاً ساعت ۹ شب سیاستمداری توئیت میکند و ساعت ۱۰ شب میلیونها نفر در جریان قرار گرفتهاند، جایگاه خودشان را در صف موافقان و مخالفان تثبیت کردهاند و پرونده را بستهاند. قبل از آنکه تحریریهها فرصت واکنش پیدا کنند. اینجا قبل از مطلعبودن، متخصصبودن، روشنشدن ابعاد مسئله و … سریعتر بودن مهم است. چه بسا هر موضعگیری ناسنجیدهای صرفاً چون از سوی یک کانال پرمخاطب زودتر منتشر شده هستهی فکری صدها هزار نفر دیگر را شکل دهد. فکرکردن، برخورد سنجیده و عمیق، روشنشدن زوایای مختلف، کشف اطلاعات بیشتر و … زمان میبرد و معمولاً در حوصلهی مخاطب نیست. اتفاقاتی که بار عاطفی و دراماتیک دارند محمل خوبی برای شکلگیری این رفتارها هستند. وقایعی مانند خیانت، قتل، تجاوز و … بهخصوص اگر در مورد سلبریتیها باشد، میتواند هستهای برای رفتار تودهای شکل دهد. کاربران معمولاً در این حوزهها مخالفت را برنمیتابند و واکنشهای احساسی، تند و طعنهآلودی نشان میدهند. زمانیکه مطلبی را بازاشتراک میکنیم، لایک میزنیم یا … خواسته یا ناخواسته ممکن است گرفتار ذهنیت تودهای شده باشیم، ذهنیتی که بیشتر بر پایههای احساسی- هیجانی بنا شدهاند تا عقلانی و استدلالی. رفتارهای تودهای آنچنان هم بی سر و سامان نیستند. بسیاری از حکومتها و سازمانها مطالعات وسیعی را برای کنترل این جریانها انجام میدهند و از این رفتارها در جهت منافع خود استفاده میکنند. برخی حکومتها بودجههای هنگفتی را صرف راهاندازی کانالهای مجازی و تلویزیونی میکنند تا در بزنگاهها از آنها برای کنترل تودهها استفاده کنند. کانالهایی که معمولاً هم بر بستر موضوعاتی پرطرفدار مانند فوتبال، جوک، فیلم، موسیقی و … شکل میگیرند.
چه کنیم؟ شاید بهتر باشد کمی از موضوعات جنجالی فاصله بگیریم، بپذیریم که اطلاعات و شاید صلاحیت لازم برای هر اظهار نظری را نداریم، صبورتر باشیم، دیدگاه انتقادی پیشه کنیم، بدون انجام کار خاصی بیشتر شنودهی منابع موثق باشیم تا گوینده و از همه مهمتر، ابزار پروپاگاندا نشویم و اجازه بدهیم صداهای مخالف هم شنیده شوند.






