نوشته‌ها

با توجه به تاثیر مستقیم تصمیمات مدیران روی کارمندان یک سازمان و گاه افراد یک جامعه ممکن است باعث به وجود آمدن نگرش مثبت یا منفی برای آن سازمان شود. تمام این تاثیرات بر اساس سه عامل ضریب هوشی IQ ، هوش هیجانی EQ و هوش شرافت DQ به وجود می آید. مدیری در یک سازمان موفق خواهد بود که بتواند مفهوم این سه تاثیر را درک کرده و به روشی خلاقانه و ترکیبی به اهداف خود در سازمان برسد.

مدیران لازم دارند با دستکاری روی عواطف، احساسات و آگاهی کارمندان خود به یک همدلی ایده‌آل و الگو محور برای فعالیت سازمان برسند. اما هیچوقت نباید این مهارت صرفا توسط مدیر برای فریب یا سرکوب اعتماد به نفس مورد استفاده قرار بگیرد. در این مقاله قصد دارم مفهوم «ضریب شرافت» را توضیح داده و بیان کنم از چه روشی می توان آن را شناخت و نسبت به تقویت آن اقدام کرد.

برای رهبران، شرافت به اندازه هوش مهم است.

رهبران سازمانی هر روز تصمیماتی می‌گیرند: بزرگ و کوچک، مثبت و منفی. همه این تصمیمات کارکنان، ذینفعان، جوامع  سازمانی همراستا و حتی کل جامعه را تحت تأثیر قرار می‌دهند. من معتقدم برای اینکه این تصمیمات به شیوه‌های معنوی و اخلاقی اتخاذ شوند، ما باید ویژگی‌های اساسی یک رهبر را سازگار کنیم. رهبران موفق چه در امروز و چه در دهه‌های آینده باید دارای مهارت‌های سه گانه باشند: IQ+EQ+DQ. به عبارت دیگر، آنها باید ترکیبی از دو ویژگی آشنای عقل و هوش هیجانی را دارا باشند. مؤلفه دیگری که به اعتقاد من باید شناخته شود و ارتقاء یابد: شرافت است.
غیر از وجود شایستگی اخلاقی و علمی که در مدیران و رهبران سازمان ضروری هستند، موضوع اثرگذار دیگیری نیز وجود دارد که من در اینجا از آن به عنوان هوش شرافت یاد می‌کنم. این عنوان، بیشتر به رهبر موفق سازمانی مرتبط است.

رهبر یک سازمان در طول هر روز کاری با افراد زیادی در ارتباط است و لازم است مهارت و تمرکز لازم برای مدیریت و هدایت آنها را داشته باشد. خواسته ها و تمایلات آنها درک کرده و با آنها همراه باشد. اجرای درست ضریب شرافت باعث می شود با ایجاد حس مسئولیت پذیری در کارمندان به نتیجه مطلوب در سازمان و کسب و کار رسید. در ادامه به بررسی مفهوم ضریب شرافت چیست خواهم پرداخت.

مفهوم EQ از دیدگاه رهبران

اکثر رهبران باسواد و متخصص با مفاهیمی نطیر  EQ آشنا هستند، یعنی خودآگاهی از احساسات در کنار هوش احساسی و قدرت تحلیل رفتار که هم در مورد دیگران و هم در مورد خود شخص مهم و ضروریست. برخورداری از EQ بالا به این معنی است که یک مدیر می‌تواند احساسات شخصی را درک کند، افکار دیگران را بخواند و بر اساس آن اطلاعات عمل کند. با این حال، EQ به این معنی نیست که یک شخص همیشه قبل از اقدام به هر کاری آنچه را که برای دیگران بهتر است در نظر می‌گیرد. دانش احساسی و همدلی، با دلسوزی و صداقت برابر نیست. افراد می‌توانند EQ داشته باشند اما از آن برای اداره کردن افراد در راستای منافع شخصی استفاده کنند. EQ همیشه به معنای انجام کار درست نیست.

چگونه در سازمان شرافت در رهبری را اجرا کنیم؟

  • قبل ورود به سازمان با خود تکرار کنید: رهبری مربوط به شما نیست رهبری در مورد تیم شما و کارهایی است که می توانید برای کمک به موفقیت هر یک از اعضا انجام دهید.
  •  از گفتار، اعمال و رفتار خود برای ایجاد فرهنگی استفاده کنید که رفتار متعالی و صحیح را ارتقا دهد. همیشه بیاد داشته باشید که دیگران (چه درون، چه بیرون سازمان) شما را تماشا خواهند کرد و رفتارهای شما را منعکس خواهند کرد.
  • به همه افراد سازمان (خواه آنها قدردان شما باشند یا نه)، احترام بگذارید.
  •  تصمیماتی بگیرید که به نفع سازمان باشد، نه لزوماً به نفع شما.
  • محیطی را ایجاد کنید که هرکس بتواند استعدادهای خود را به اشتراک بگذارد.
  • به افکار و احساسات اعضای تیم خود توجه کنید. انسان ها موجوداتی عاطفی هستند و یک رهبر موثر به دنبال درک انگیزه ها، محدودیت ها، نقاط قوت و ضعف اعضای تیم خود است. تنها در این صورت است که او می تواند به طور موثر مدیریت کند.
  • اگر میخواهید موفق باشید حتما قبل از یک مدیر خوب، یک مربی و آموزگار خوب باشید، دانش و تجربه خود را به اشتراک بگذارید.
  • از اشتباهات و خطاهای کارکنان به عنوان لحظات آموزشی مثبت استفاده کنید(و نه بعنوان تله های مچ گیری و تنبیه).
  • نقش دانش، تخصص و تجربه خود و دلایلی که افتخار، امتیاز و مسئولیت رهبری و مدیریت یک سازمان را به شما داده اند را به خاطر بسپارید!
  • ابتدا با خود و سپس با کارکنان حود صادق و روراست باشید.

ضریب شرافت یا DQ مخفف چیست ؟

ضریب شرافت یا DQ (Decency Quotient) یک قدم فراتر از EQ هوش هیجانی حرکت می کند. DQ نشان می‌دهد که شخص نه تنها با کارکنان و همکاران خود همدلی دارد، بلکه دارای تمایل واقعی برای مراقبت، نگهداری و حمایت از آنها نیز می‌باشد.

  • DQ به معنای خواستن چیزهای مثبت برای همه در محل کار و اطمینان از این است که همه احساس کنند مورد احترام و ارزشمند هستند.
  • DQ در تعاملات روزانه با دیگران مشهود است.
  • DQ به معنای تمرکز بر تحقق درستکاری توسط دیگران است.

IQ و EQ در مقابل DQ

آجی بانگا (Ajay Banga)، مدیر عامل Mastercard، اولین فردی بود که در مورد DQ، در سخنرانی در جمع دانشجویان در دانشکده بازرگانی Fuqua دانشگاه دوک، صحبت کرد. او گفت: “IQ واقعا مهم است. EQ واقعا مهم است. آنچه واقعاً اهمیت دارد، DQ است.

اگر بتوانید هر روز ضریب شرافت خود را با خود به سر کار بیاورید، سازمان را برای کارکنان بسیار امدبخش و مفرح خواهید کرد و آنها از حضور در آنجا و انجام کارهای درست لذت خواهند برد. متأسفانه، ما نمونه‌های بسیار زیادی از شکست پنهان مدیران در سازمان های خود داریم که نتیجه مستقیم و غیر مستقیم بکارگیری DQ در سازمان است.

رابطه اعتماد عمومی با شرافت رهبری

شرافت رهبری مهارتی است که اهمیت بالایی در مدیریت سازمان دارد. به خصوص زمانی که مدیران قصد دارند نیروهای سازمانی خود را کاهش داده یا از هزینه های مالی خود کم کند. در این صورت چنانچه بخواهند از دید بالا به پایین نسبت به تقلیل نیرو و اخراج آنها عمل کنند در اصل به اعتماد عمومی سازمان خود ضربه زده‌اند.

تاثیر DQ در افزایش بهره‌وری انسانی

شرافت رهبری کمک می کند مدیران از روی صداقت و صراحت در ابعاد مدیریتی زیر به بهبود خوبی در سازمان برسند:

  • انجام روابط و فعالیت های حرفه ای منصفانه، صادقانه، اخلاقی و مطابق با منشور اخلاقی سازمان
  • انجام امور رسمی و شخصی که از شفافیت بالایی برخوردار باشد.
  • پرورش رفتار اخلاقی در سراسر سازمان از طریق آموزش کارکنان در مورد اخلاق اداری
  • پاسخگو نگه داشتن کارکنان و القای مسئولیت پذیری در فرآیندهای سازمانی.
  • ابلاغ استانداردها و دستورالعمل های اخلاقی به دیگران.

نتیجه گیری :

ما وارد دوره ای شده ایم که بدلایل بسیاری احتمال بی اعتمادی بین کارکنان و مدیران افزایش یافته است. استفاده از ابزارهای فناوری اطلاعات، راهبردهای نوآورانه و… ماهیت کارها را تغییر داده اند. در این زمان می‌توانیم از شرافت رهبری برای یافتن راه‌هایی در راستای حرکت رو به جلو، بدون پشت سر گذاشتن دیگران استفاده کنیم. زمانی که رهبرانی که تحت هدایت شرافت هستند نوآوری می‌کنند، آنها فقط به آنچه ایجاد می‌شود توجه نمی‌کنند، آنها آنچه را که ممکن است نابود کنند نیز در نظر می‌گیرند.

نوآوری نه تنها در مورد راه حل‌های جدید بلکه در مورد کمک به سایر افراد سازمان هم هست. رهبران دارای DQ می‌دانند که تصمیمات آنها صرفاً حول توسعه فردی و رشد سازمانی باقی نمی‌ماند. تصمیمات آنها (چه مستقیم و چه غیرمستقیم) بر زندگی صدها، هزاران یا حتی میلیون‌ها نفر تأثیر می‌گذارد.

اگر رهبری سازمان بتواند از شرافت ” decency quotient ” بعنوان یک ابزار قدرتمند رهبری بهره بگیرد، من باور دارم که به نیروی بی بدیلی تبدیل می‌شود که سازمان های موجود در کشور ما به شدت به آن نیاز دارند. این کار وضعیت سازمان هایی که با کاهش اعتماد عمومی کارکنان خود را به دلایل گوناگون مواجه شدند، را بهبود خواهد داد.

همچنین شرافت رهبری می‌تواند با متحد کردن کارکنان برای یافتن راه چاره به حل برخی از سخت ترین مشکلات سازمان کمک کند. اما برای پیروزی شرافت، DQ باید به عنوان یک ویژگی اساسی در رهبری شناخته شود. عقل و هوش هیجانی حیاتی هستند، اما این شرافت است که تضمین می‌کند بهره هوشی و هوش هیجانی به نفع کارکنان و سازمان باشند، نه اینکه آن را از بین ببرند. لذا شرافت باعث ایجاد حس وفاداری به همراه همکاری عمیق و نوآوری در سازمان می شود که هر سازمانی برای بقای خود به آن وابسته است.