هوش مصنوعی مولد (Generative AI) به‌عنوان یکی از پیشرفت‌های نوین و تأثیرگذار در حوزه فناوری‌های هوشمند، در سال‌های اخیر به سرعت جایگاه ویژه‌ای در عرصه‌های مختلف علمی، صنعتی و اجتماعی یافته است. این فناوری با توانمندی خلق محتوای نو و اصیل در قالب‌های گوناگون مانند متن، تصویر، صدا و ویدئو، مرزهای خلاقیت انسان را بازتعریف کرده و فرصت‌های جدیدی برای تولید دانش و هنر به وجود آورده است. در دنیایی که حجم داده‌ها روزبه‌روز افزایش می‌یابد و نیاز به تحلیل و تولید محتوا با سرعت و دقت بالا محسوس است، هوش مصنوعی مولد به عنوان یک ابزار تحول‌آفرین شناخته می‌شود.
در این یادداشت، ابتدا مبانی فنی و ساختاری هوش مصنوعی مولد مورد بررسی قرار می‌گیرد، سپس کاربردهای متنوع و گسترده آن در حوزه‌های مختلف توضیح داده می‌شود. چالش‌های اخلاقی، حقوقی و اجتماعی پیش‌رو نیز به تفصیل مورد بحث قرار خواهند گرفت و در نهایت چشم‌اندازهای آینده و توصیه‌های راهبردی برای استفاده بهینه و مسئولانه از این فناوری ارائه می‌شود.
هوش مصنوعی مولد به سامانه‌هایی گفته می‌شود که توانایی تولید محتوای نو، خلاقانه و بدیع را دارند. این تولیدات بر اساس الگوریتم‌هایی شکل می‌گیرند که از داده‌های گسترده آموزش می‌بینند و قادرند الگوها و ساختارهای پیچیده را شناسایی و بازتولید کنند. بر خلاف هوش مصنوعی تحلیلگر که به تحلیل داده‌های موجود می‌پردازد، مدل‌های مولد از طریق یادگیری عمیق، به خلق داده‌های جدید می‌پردازند.
یکی از پیشرفت‌های مهم در این حوزه، توسعه معماری ترنسفورمر (Transformer) است که توسط محققان گوگل در سال ۲۰۱۷ معرفی شد. این معماری توانسته است پردازش زبان طبیعی را متحول سازد و مدل‌های زبانی بزرگ (Large Language Models یا LLMs) مانند GPT (Generative Pre-trained Transformer) را ممکن کند. این مدل‌ها با میلیون‌ها پارامتر یاد می‌گیرند تا متونی منسجم، مرتبط و خلاقانه تولید کنند که گاهی حتی از نوشته‌های انسانی تشخیص داده نمی‌شوند.
علاوه بر مدل‌های زبانی، شبکه‌های مولد تخاصمی (GANs) نیز در تولید تصاویر و محتوای چندرسانه‌ای نقشی کلیدی دارند. GANها با ساخت دو شبکه عصبی که در تقابل با یکدیگر قرار دارند، تصاویر و محتوایی خلق می‌کنند که کیفیت و اصالت آن‌ها به حدی است که حتی برای انسان‌ها نیز تشخیص آن دشوار می‌شود. این فناوری در هنر دیجیتال، طراحی صنعتی، تولید فیلم و بازی‌های رایانه‌ای کاربرد فراوان دارد. همچنین، مدل‌های مولد چندوجهی (Multimodal Models) که توانایی پردازش و تولید همزمان داده‌های متنی، تصویری، صوتی و ویدئویی را دارند، افق‌های تازه‌ای در خلق تجربه‌های تعاملی و همه‌جانبه فراهم کرده‌اند. هوش مصنوعی مولد طیف گسترده‌ای از کاربردهای عملی در حوزه‌های مختلف را دربر می‌گیرد که نه‌تنها صنایع فناوری اطلاعات و رسانه، بلکه حوزه‌های آموزش، سلامت، اقتصاد و هنر را نیز به طور بنیادین متحول کرده است. یکی از بارزترین حوزه‌های کاربردی این فناوری، تولید محتوا است. در زمینه تولید متن، مدل‌های زبانی بزرگ قادرند با درک زمینه و ساختار زبان، متونی منسجم، روان و متنوع تولید کنند که در تولید مقالات، گزارش‌ها، داستان‌ها و حتی کدهای برنامه‌نویسی مورد استفاده قرار می‌گیرند. این قابلیت به ویژه در رسانه‌های خبری، تولید محتوا برای وب‌سایت‌ها و سیستم‌های پشتیبانی مشتری، تحولات چشمگیری ایجاد کرده است. به عنوان مثال، ابزارهای مبتنی بر هوش مصنوعی مانند ChatGPT و دیگر مدل‌های مشابه، توانسته‌اند حجم قابل توجهی از بار تولید محتوای نوشتاری را کاهش دهند و در عین حال کیفیت و تنوع آن را حفظ کنند.
در حوزه تولید تصویر و هنر دیجیتال، هوش مصنوعی مولد با استفاده از شبکه‌های GAN و مدل‌های ترنسفورمر تصویری، امکان خلق تصاویر و طراحی‌های نوآورانه را فراهم ساخته است. این فناوری در طراحی صنعتی، مد، انیمیشن، بازی‌های ویدئویی و حتی تولید محتوای تبلیغاتی کاربرد دارد. قابلیت تولید تصاویر و ویدئوهای با کیفیت بالا به صورت خودکار، موجب شده است که خلاقیت هنرمندان و طراحان با سرعت و دامنه بیشتری ارتقا یابد.
هوش مصنوعی مولد همچنین در آموزش و یادگیری تطبیقی نقش مهمی ایفا می‌کند. این فناوری قادر است متون آموزشی، آزمون‌ها و تمرینات را با توجه به سطح و نیاز یادگیرنده تولید و سفارشی‌سازی کند، به گونه‌ای که یادگیری مؤثرتر و جذاب‌تر شود. علاوه بر این، در تولید محتوای چندرسانه‌ای آموزشی، ساخت ویدئوهای تعاملی و شبیه‌سازی‌های آموزشی، هوش مصنوعی مولد به تسریع فرایند آموزش کمک کرده است.
حوزه سلامت دیجیتال یکی دیگر از عرصه‌های کاربردی حیاتی است. هوش مصنوعی مولد در تشخیص بیماری‌ها، طراحی داروهای جدید، تولید داده‌های شبیه‌سازی شده برای آموزش پزشکان و تحلیل تصاویر پزشکی استفاده می‌شود. به کمک این فناوری، پزشکان قادرند تشخیص‌های دقیق‌تر و درمان‌های شخصی‌سازی شده‌تری ارائه دهند و فرآیند پژوهش‌های پزشکی سرعت بیشتری بیابد.
در اقتصاد و بازاریابی دیجیتال، هوش مصنوعی مولد با تولید محتوای هدفمند، تحلیل رفتار مصرف‌کننده و پیش‌بینی روندهای بازار، به بهبود استراتژی‌های کسب‌وکار کمک می‌کند. تبلیغات هوشمند، توصیه‌گرهای محصول و خدمات شخصی‌سازی شده از جمله کاربردهای این فناوری در این حوزه هستند.
در نهایت، هوش مصنوعی مولد در خلق آثار هنری و تجربه‌های فرهنگی جدید نیز تاثیرگذار بوده است. خلق موسیقی، داستان‌های تعاملی، هنرهای تجسمی و نمایش‌های تعاملی مبتنی بر این فناوری، مرزهای خلاقیت انسانی را گسترش داده است.
این کاربردهای گسترده، هوش مصنوعی مولد را به یکی از ارکان کلیدی فناوری‌های نوین تبدیل کرده است که تأثیرات آن در آینده نزدیک، بیش از پیش ملموس خواهد بود.
هوش مصنوعی مولد، با وجود قابلیت‌ها و دستاوردهای بی‌نظیرش، با مجموعه‌ای از چالش‌های اخلاقی و حقوقی پیچیده مواجه است که توجه جدی پژوهشگران، سیاست‌گذاران و کاربران را می‌طلبد. این چالش‌ها هم به جهت حفظ حقوق فردی و اجتماعی و هم برای تضمین استفاده مسئولانه و پایدار از فناوری حیاتی هستند.
یکی از مهم‌ترین مسائل، مسأله مالکیت فکری و حقوق مؤلف است. هنگامی که یک سیستم هوش مصنوعی مولد محتوایی تولید می‌کند، سوال کلیدی این است که مالکیت معنوی این اثر متعلق به چه کسی است؟ آیا توسعه‌دهندگان مدل‌ها، کاربران نهایی یا خود هوش مصنوعی دارای حقوقی در این زمینه هستند؟ این پرسش به ویژه در مواردی که محتوای تولید شده بر پایه داده‌های آموزش دیده شده از آثار موجود باشد، پیچیده‌تر می‌شود. نقض احتمالی حقوق مالکیت فکری، موجب نگرانی‌های حقوقی و اقتصادی برای صاحبان آثار اصلی می‌شود و نیازمند تدوین قوانین و چارچوب‌های شفاف است.
مسأله دیگر خطرات تولید اطلاعات نادرست، اخبار جعلی و تصاویر دستکاری شده یا Deepfake است. هوش مصنوعی مولد می‌تواند محتوایی بسیار واقعی و قانع‌کننده تولید کند که برای اهداف فریب‌دهنده، تبلیغات منفی یا دستکاری افکار عمومی استفاده شود. این موضوع تهدیدی جدی برای امنیت اطلاعات، اعتماد عمومی و سلامت فضای رسانه‌ای محسوب می‌شود و مقابله با آن مستلزم توسعه فناوری‌های مقابله‌ای، آموزش عمومی و سیاست‌گذاری دقیق است.
سوگیری‌های الگوریتمی و تبعیض‌های ناپیدا از دیگر چالش‌های مهم هستند. مدل‌های هوش مصنوعی مولد بر اساس داده‌هایی آموزش می‌بینند که ممکن است حاوی تعصبات اجتماعی، فرهنگی یا جنسیتی باشند. در نتیجه، محتوای تولید شده می‌تواند بازتاب‌دهنده یا حتی تقویت‌کننده این سوگیری‌ها باشد که تبعات منفی برای عدالت اجتماعی و برابری حقوقی دارد.
پیامدهای اشتغال و تحولات بازار کار نیز ابعاد مهمی از چالش‌های هوش مصنوعی مولد هستند. با اتوماسیون گسترده وظایف خلاقانه و تولید محتوا توسط هوش مصنوعی، احتمال کاهش فرصت‌های شغلی در برخی بخش‌ها وجود دارد. در عین حال، این فناوری می‌تواند مشاغل جدید و حوزه‌های تخصصی نوینی ایجاد کند که نیازمند مهارت‌های متفاوت است. مدیریت این گذار نیازمند برنامه‌ریزی‌های آموزشی و سیاست‌های حمایتی است.
در نهایت، مسأله حفظ حریم خصوصی و امنیت داده‌ها در فرایند آموزش و تولید محتوای هوش مصنوعی مولد از اهمیت بالایی برخوردار است. استفاده از داده‌های شخصی و حساس بدون رضایت، می‌تواند منجر به نقض حقوق فردی شود و اعتماد به فناوری را کاهش دهد.

به طور کلی، مواجهه با این چالش‌ها مستلزم همکاری میان‌رشته‌ای، تدوین چارچوب‌های حقوقی و اخلاقی جامع و توسعه فناوری‌های همراه با شفافیت و مسئولیت‌پذیری است تا هوش مصنوعی مولد به عنوان ابزاری سازنده و نه مخرب، در خدمت جامعه قرار گیرد.
هوش مصنوعی مولد نه‌تنها فناوری‌ای فنی و اقتصادی است بلکه تأثیرات عمیق اجتماعی و فرهنگی نیز بر جوامع بشری دارد که باید با دقت و آگاهی مورد بررسی قرار گیرد. این فناوری در حال بازتعریف شیوه‌های ارتباط، تولید دانش و تجربه‌های انسانی است و می‌تواند ساختارهای فرهنگی و اجتماعی را به شکل‌های گوناگون تحت تأثیر قرار دهد.
یکی از اثرات اجتماعی مهم هوش مصنوعی مولد، تغییر در نحوه تعامل انسان‌ها با فناوری و اطلاعات است. با افزایش دسترسی به محتوای تولیدشده توسط هوش مصنوعی، افراد به منابع اطلاعاتی متنوع‌تر و گسترده‌تری دست پیدا می‌کنند که این امر می‌تواند به افزایش دانش و آگاهی عمومی کمک کند. با این حال، این موضوع همراه با چالش‌هایی مانند افزایش حجم اطلاعات نادرست یا متناقض نیز هست که می‌تواند موجب سردرگمی و کاهش اعتماد عمومی شود.
از منظر فرهنگی، هوش مصنوعی مولد این پتانسیل را دارد که تنوع فرهنگی را گسترش دهد یا بالعکس، موجب همگونی فرهنگی شود. تولید محتوا به زبان‌ها و سبک‌های مختلف می‌تواند به حفظ و ترویج زبان‌ها و فرهنگ‌های کمتر شناخته شده کمک کند. در مقابل، تمرکز فناوری‌های هوش مصنوعی بر زبان‌ها و فرهنگ‌های غالب ممکن است باعث کم‌رنگ شدن فرهنگ‌های محلی و کاهش تنوع فرهنگی شود.
فرصت‌هایی که هوش مصنوعی مولد در خلق آثار هنری و فرهنگی فراهم می‌آورد نیز قابل توجه است. این فناوری به هنرمندان و خالقان محتوا امکان می‌دهد تا ایده‌های نوآورانه را با سرعت و دقت بیشتری به اجرا درآورند و تجربه‌های تازه‌ای برای مخاطبان خلق کنند. در عین حال، این تغییرات می‌تواند موجب دگرگونی در مفهوم خلاقیت و نقش انسان در فرآیندهای هنری شود.
هوش مصنوعی مولد همچنین می‌تواند در کاهش فاصله‌های اجتماعی و ایجاد فرصت‌های برابر در دسترسی به آموزش، اطلاعات و خدمات فرهنگی نقش مؤثری ایفا کند. با تولید محتوای سفارشی و شخصی‌سازی شده، این فناوری می‌تواند نیازهای مختلف گروه‌های مختلف اجتماعی را بهتر پاسخ دهد.
با این وجود، خطرات مربوط به حذف یا کاهش نقش انسانی در تولید محتوا و خلاقیت، نگرانی‌هایی را درباره آینده فرهنگ و هنر ایجاد کرده است. حفظ هویت انسانی و ارزش‌های فرهنگی در مواجهه با فناوری‌های خودکار از چالش‌های اساسی پیش رو است.
بنابراین، بررسی و مدیریت تأثیرات اجتماعی و فرهنگی هوش مصنوعی مولد نیازمند رویکردی چندجانبه و مشارکت گسترده جامعه علمی، فرهنگی و سیاست‌گذاران است تا این فناوری بتواند به شکلی متوازن و مثبت در خدمت بشریت قرار گیرد.
هوش مصنوعی مولد، به‌رغم تمامی پیشرفت‌ها و فرصت‌هایی که فراهم کرده است، آینده‌ای روشن و در عین حال پیچیده را پیش روی ما قرار می‌دهد که نیازمند رویکردهای راهبردی، علمی و مسئولانه برای بهره‌برداری بهینه و پایدار از آن است. چشم‌اندازهای پیش رو هم در حوزه فناوری و هم در حوزه‌های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی قابل تامل هستند.
در بعد فناوری، انتظار می‌رود هوش مصنوعی مولد با بهبود مدل‌ها و الگوریتم‌های یادگیری عمیق، دقت، خلاقیت و توانایی تولید محتوای پیچیده‌تر را افزایش دهد. همچنین، توسعه مدل‌های چندرسانه‌ای که بتوانند متن، تصویر، صدا و ویدئو را به طور همزمان تولید و تلفیق کنند، افق‌های تازه‌ای برای کاربردهای هوش مصنوعی مولد باز خواهد کرد. این پیشرفت‌ها می‌توانند زمینه‌ساز تحولات عمیق در صنایع مختلف مانند آموزش، سلامت، رسانه، هنر و سرگرمی شوند.
از منظر اقتصادی، هوش مصنوعی مولد می‌تواند به عنوان محرکی برای نوآوری و افزایش بهره‌وری در کسب‌وکارها عمل کند، اما مدیریت تأثیرات آن بر بازار کار و اشتغال نیازمند سیاست‌گذاری‌های دقیق است. آموزش و توسعه مهارت‌های جدید در نیروی کار برای سازگاری با فناوری‌های نوین، از جمله ضرورت‌های اساسی است.

در حوزه اجتماعی و فرهنگی، ایجاد تعادل میان بهره‌گیری از مزایای هوش مصنوعی مولد و حفظ ارزش‌های انسانی، تنوع فرهنگی و عدالت اجتماعی، چالشی مهم خواهد بود. تدوین چارچوب‌های اخلاقی و قانونی شفاف و جهانی، همراه با آگاهی‌بخشی و آموزش عمومی، کلید موفقیت در این مسیر است.
همچنین، تأکید بر شفافیت الگوریتمی، پاسخگویی و مسئولیت‌پذیری در طراحی و به‌کارگیری هوش مصنوعی مولد، به منظور جلوگیری از سوءاستفاده‌ها و تضمین استفاده انسانی و اخلاقی از فناوری، ضروری است.
در نهایت، همکاری بین‌رشته‌ای میان پژوهشگران، توسعه‌دهندگان فناوری، سیاست‌گذاران، جامعه مدنی و کاربران، نقش محوری در شکل‌دهی به آینده‌ای دارد که در آن هوش مصنوعی مولد به ابزاری قدرتمند برای پیشرفت و بهبود کیفیت زندگی تبدیل شود.
با اتخاذ چنین رویکردی، می‌توان امیدوار بود که هوش مصنوعی مولد نه تنها به گسترش مرزهای دانش و خلاقیت کمک کند، بلکه به توسعه پایدار و عدالت اجتماعی نیز یاری رساند و نقشی مثبت و سازنده در آینده جوامع انسانی ایفا نماید.

This article is part six of an ongoing series – AI Power Plays – that explores the fiercely competitive AI landscape, where tech giants and startups battle for dominance while navigating the delicate balance of competition and collaboration. In this final article, we focus on the ongoing ‘dominant design’ battle among Language Models (LMs) such as ChatGPT, Gemini, and DeepSeek and consider three scenarios how AI LMs might evolve.

The AI LM Inflection Point

AI LMs are approaching an inflection point. Rapid advances in model architecture (DeepSeek’s V3 and R1), computing power (NVIDIA’s Project DIGITS democratising access to AI infrastructure), and autonomous agency (OpenAI’s Deep Research enabling AI to autonomously explore and analyse web information) have propelled AI to the forefront of business agendas, national policies, and everyday life. But the path forward is anything but settled.

The recent breakthroughs in AI LMs reflect fundamental design choices about how AI LMs are built and deployed. We predict that over time, different ‘dominant designs’ of AI LMs will emerge, based on fundamental design choices and the use cases where LMs are applied. Understanding these parameters is crucial for grasping future scenarios for AI LMs.

Design Choices Shaping AI LM Futures

Large vs Small LMs. The relationship between model size and capability is undergoing a fundamental transformation. What began as a simple correlation – “bigger is better” – has evolved into a more nuanced interplay of architecture, efficiency, and specialised expertise. This dichotomy is reflected in many of the design parameters we highlight below.

Scale and Training Cost. Related to size, the general trend for LMs has been towards large models that contain tens of billions of parameters and are trained with vast datasets. This suggests a massive upfront investment in model training and hardware infrastructure and implies a future dominated by tech giants and government-backed corporations. However, technological breakthroughs such as those heralded by DeepSeek may upend this trend and open the door for resourceful startups, academic institutions, open-source communities to enter the market with smaller and specialised LMs. Access to high-quality data for model training may become a key differentiator for LMs.

Operating Costs are shaped by the efficiency of AI hardware and the complexity of user queries. Use cases dominated by simple queries do not require heavy processing, whereas agentic LMs with deep reasoning abilities will be more costly to operate. This has implications for the cost of adding new users and applicable revenue models. We see different use cases emerging, addressed by differently designed LMs that are operated by different players.

Proprietary vs Open LMs. Currently, the LM landscape features a mix of proprietary (e.g., OpenAI’s GPT and o series, Google’s Gemini, Anthropic’s Claude) and more open LMs (e.g., Meta’s LLaMA, NVIDIA’s NVLM, Mistral’s Pixtral, DeepSeek’s R1) made available through Hugging Face. The two approaches represent radically different approaches to the LM business. Whereas proprietary LMs tend to be large and premium ones, models with less restrictive licenses have been adopted by many players and applied to a wide range of use cases. Often the same players offer both proprietary and more open LMs (e.g., Google’s Gemini and BART LMs).

Through model distillation or quantisation techniques, the capabilities of Models can be preserved while reducing resource requirements.

Model architecture and training process: brute force vs efficiency: The Mixture-of-Experts (MoE) architecture exemplifies the evolution from brute force to efficiency. Consider DeepSeek R1: while housing 671 Billion parameters (B), it activates only about 37B for any specific task, while matching the performance of larger models. The future lies not in sheer size, but in the intelligent orchestration of specialised experts. The trend toward efficiency extends beyond architecture to the training process. Low-Rank Adaptation (LoRA allows models to adapt to new domains without significant computational overhead). Through model distillation or quantisation techniques, the capabilities of Models can be preserved while reducing resource requirements.

Regulation. The regulation of AI LMs ranges from tightly controlled regimes that prioritise national security and sovereignty to more open, market-driven regimes that foster rapid innovation and global collaboration. The regulatory dimension shapes strategic dependencies, military applications, government investment, technological and data sovereignty, cultural norms, and trade policies.

The extent of AI regulation directly influences whether a single dominant design will emerge or whether multiple regional standards will coexist. Tightly regulated AI LM environments promote fragmentation, sovereignty-driven divergence, and government-imposed standards, reducing the likelihood of a globally unified design. Flexible regulations foster convergence, enabling a few powerful firms or open-source communities to establish dominant designs through competitive selection.

In the long term, AI LM regulation will determine whether AI LMs follow the trajectory of global technological convergence (as seen in internet protocols and semiconductors) or regional divergence (as seen in telecom standards and cybersecurity models). Beyond technical aspects, the future of AI LM dominant designs will also be shaped by the balance between regulatory intervention, geopolitical constraints, and market forces.

Deployment Architectures shape how AI systems operate and interact with users. This includes both physical architecture (where processing happens) and logical architecture (how systems are controlled and moderated).

For physical architecture, the choice largely depends on computing requirements. Large models typically demand cloud deployment in centralised data centres, creating provider dependencies but simplifying deployment. Edge computing runs smaller models on local devices, offering autonomy but facing computational limits. Apple Intelligence demonstrates an emerging hybrid approach: specialised models handle simple tasks locally while routing complex operations to the cloud, suggesting future systems may emphasise intelligent resource distribution over centralisation.

The logical architecture determines how model capabilities are accessed and controlled. Model providers (e.g., OpenAI, DeepSeek) enforce strict moderation through safety classifiers. Cloud platforms (e.g., Microsoft Azure, Amazon Bedrock, Nebius) offer flexible controls over model behaviour within platform guidelines. Self-managed deployments through rented compute or local installations provide complete control over model boundaries – crucial for enterprises handling sensitive data or requiring specialised behaviours. These deployment choices shape market dynamics and innovation patterns. While integrated cloud solutions attract enterprises seeking reliability, self-managed deployments appeal to those prioritising autonomy. Regional deployments using hybrid infrastructures serve specific market and regulatory needs.

From Design Choices to scenarios

These parameters interact and influence each other, creating the conditions for different possible futures. Based on how these deployment patterns interact with fundamental design parameters—scale of investment, proprietary versus open approaches, and regulatory frameworks—we see three scenarios emerging: (1) Corporate-Led Standardisation(2) Decentralised Innovation, and (3) Geopolitical Fragmentation. Each scenario arises from specific dynamics—such as the amount of up-front investment required, control dynamics, technology maturity, implementation patterns and operational costs—and provides insight into how AI might evolve over the next decade. By understanding these scenarios, business leaders, policymakers, and technologists can better prepare for whichever future becomes dominant.

Scenario 1: Corporate-Led Standardisation

Dominant design choices at play:

  • Upfront Investment: Large
  • Deployment Architecture: Cloud
  • Proprietary vs open: mainly proprietary
  • Operational Costs: High

In this scenario, well-funded technology giants who control or partner with cloud platforms—think Google, Microsoft, OpenAI, and a few others—take the lead in building and maintaining AI technologies. Because the up-front costs are immense, only these behemoths can afford to invest.

These dominant firms would offer AI capabilities via cloud platforms (subscription and API access). Businesses, governments, and individuals gain access to state-of-the-art (SOTA) models but remain heavily dependent on corporate providers, such as Microsoft’s Azure, Amazon’s Bedrock, and various providers available on Hugging Face and OpenRouter. These providers enforce strict validation and safety controls through their official deployments, maintaining tight governance over how their models are used.

As running inference of large AI models eats up large amounts of computing power, a few players who can manage these costs will set the price for accessing AI technologies. Smaller organisations may be priced out, limiting competition and reinforcing a cycle where AI remains an elite tool controlled by a few firms.

An emblematic use case: Industry and Enterprise-specific AI Copilots where large corporations in finance, healthcare, and legal industries rely on AI copilots for tasks like financial analysis or healthcare diagnostics. These systems would be standardised, secure, and integrated with existing enterprise software.

In essence, Scenario 1 paints a world where scale and control of computing power win the day. While it delivers highly efficient, well-tested AI solutions, it risks locking businesses into proprietary ecosystems that limit choice, hamper competition, and concentrate profits and power at the top. The true moat in this scenario isn’t just money – it is the integration of specialised hardware, vast data centres, and proprietary training methods. Like oil refineries of the digital age, these AI factories require both enormous capital and deep technical expertise to operate efficiently.

Scenario 2: Decentralised Innovation

Dominant design choices at play:

  • Upfront Investment: Small
  • Deployment Architecture: Edge
  • Proprietary vs open: mainly open
  • Operational Costs: Low
Using clever training approaches rather than brute force computing power, smaller teams proved they could match tech giants’ capabilities.

In this scenario, AI development is driven by vibrant open-source communities and a diverse range of stakeholders rather than a handful of dominant tech companies. Consider how recent breakthroughs by DeepSeek challenged conventional wisdom: using clever training approaches rather than brute force computing power, smaller teams proved they could match tech giants’ capabilities. This suggests a future where innovation comes from unexpected places, as tools and knowledge become more widely accessible by large audiences instead of a few large players.

In this scenario, research collectives, universities, non-profits, startups, open-source linchpins such as Hugging Face, and even some large corporations—such as Meta and Alibaba, which integrate AI into their existing platforms without commercialising AI technologies—collaborate actively. They share new model architectures, training datasets, and software tools through public repositories, fostering transparency and generative innovation by large, distributed developer communities.

With affordable specialised hardware and efficient model training techniques, even small teams can develop and refine AI models (e.g., Mistral and DeepSeek). This accessibility fosters a culture of rapid experimentation, democratising technological and use case innovation.

Open-source projects constantly iterate, pivoting quickly with each new breakthrough. For instance, a new training algorithm discovered by a small research lab can be rapidly adopted worldwide. This fosters a decentralised model of progress—faster, but potentially more chaotic.

Instead of sending data to cloud platforms, most processing takes place on local data centres and installations. This approach reduces reliance on cloud services and can lead to substantial cost savings. Edge-based AI also enhances privacy by keeping sensitive data local, making it particularly valuable in scenarios where confidentiality is key. Users have full control over model behaviour and validation parameters, enabling more flexible and customised deployments, while taking on greater responsibility for safety and governance.

An emblematic use case: Local AI Assistants where individuals run personal AI assistants on their phones and computers (e.g., Apple’s M-series laptops and NVIDIA’s Project DIGITS), without relying on centralised servers. These local AI tools learn from personal data privately, respecting user privacy and control.

On the flip side, Scenario 2 may come with challenges around standardisation. Without a powerful central authority, ensuring consistent security, data governance, and reliability becomes more difficult. Still, this vision highlights an exciting possibility: AI technology that is truly of the people, by the people, and for the people—grassroots, inventive, and broadly accessible.

Scenario 3: Geopolitical Fragmentation

Dominant design choices at play:

  • Upfront Investment: Small
  • Deployment Infrastructure: Mix of Cloud and Edge
  • Proprietary vs open: combination
  • Operational Costs: Medium

Unlike the first two scenarios, which emphasise either corporate dominance or grassroots innovation, Scenario 3 places governments at the centre of AI development where nations develop, adopt and customise models, creating relatively Balkanised regional AI ecosystems to safeguard national interests and technological sovereignty.

Medium-sized and large countries in particular tend to want to avoid overreliance on foreign corporations, especially where it comes to strategic technologies. To preserve a degree of technological sovereignty, countries may promote open-source standards not only in LMs but also in related technologies (e.g., RISC-V for microprocessor architectures, Open Computing Project for data centre hardware). They may promote investment in local cloud infrastructures and fine-tune open models to align with regional priorities. This way, different regions may promote distinct “flavours” of AI that reflect their unique characters. DeepSeek’s R1 model, for instance, demonstrates deep understanding of both classical traditions (Tang Dynasty poetry) and contemporary cultural dynamics (Baidu Tieba and RedNote social networks), while Claude and Grok models excel at parsing complex social dynamics on platforms like Reddit and 4chan (from meme culture to community-specific discourse patterns). This could herald a future where regional AI ecosystems diverge, supporting different languages, ethical frameworks, and security protocols.

An emblematic use: France public authorities have introduced its sovereign LM: Albert and it is progressively expanding within the country’s public administration. The system aims to reduce reliance on foreign technologies and reinforce national control over sensitive data. Today, it assists administrative advisors in responding to citizen inquiries with reliable information. Albert is also embedded within the government’s secure messaging system. Albert serves as an API-based infrastructure, providing computational resources and machine learning algorithms for public institutions developing AI-powered solutions. However, the tax authorities prefer to develop their own LM and to avoid using Albert for sensitive data.

For nations pursuing technological sovereignty, Scenario 3 could provide strategic autonomy and localised innovation. But it also risks deepening divisions between regions, making global cooperation on AI ethics, safety, and research more difficult.

Conclusion: Preparing for the AI Worlds Ahead

We expect that multiple dominant designs will co-exist, each optimised for different use cases and constraints.

The three scenarios are not mutually exclusive. We expect that multiple dominant designs will co-exist, each optimised for different use cases and constraints. The different dominant design parameters are also not mutually exclusive and often interact. It is virtually guaranteed that technological breakthroughs will continue to emerge and upend different scenarios and their technological and use case drivers. The evolution will be iterative, and dominant designs will shift over time. We further expect that open-source communities and commercial providers will co-exist in a dynamic equilibrium: corporations continue to adopt open-source breakthroughs, and open-source projects benefit from corporate-funded infrastructure (e.g., LLaMA and DeepSeek models running on Groq servers in Saudi Arabia or on Nebius servers in Finland).

What do these scenarios mean for business leaders, policymakers, and innovators charting their paths today?

Anticipate Power Shifts. In a corporate-led world, forging strong alliances with tech giants and maintaining sufficient capital reserves for AI solutions will be essential. In a decentralised innovation logic, adaptability, open-source collaborations, and edge-based solutions become key. Meanwhile, in a fragmented globe, the ability to understand and comply with diverse national regulations will become a prerequisite to success.

Balance Innovation with Governance. Whichever direction AI takes, companies must keep one eye on short-term performance gains and the other on long-term ethical and regulatory obligations. Stakeholders need to champion responsible data use, equity, and security, or risk public backlash and legal scrutiny.

Balance AI Investments. Given the unpredictability of breakthroughs and the fluid nature of regulations, spreading resources across multiple strategies—corporate partnerships, open-source initiatives, and strategic national collaborations—helps hedge against sudden disruptions.

No matter which paths AI LMs take, and they will be several, AI’s influence on business, society, and global politics is set to intensify. The key question isn’t just who will own the dominant AI designs—it is how we can guide AI’s development to serve the broadest possible set of human interests. By understanding potential AI LM futures, stakeholders can better position themselves while working toward an AI ecosystem that benefits all society.

In today’s economy, information overload is fast becoming the norm. From sifting through flooded inboxes to endless scrolls on LinkedIn, there’s a continuous stream of new information constantly headed our way. With everything competing for our attention, it’s making it increasingly difficult to focus on what truly matters.

This also has a profound impact on how we ideate and innovate. The rise of AI, especially Generative AI (GenAI) has added to this complexity. With GenAI being the first technology that is now capable of creating and approximating more human-like ideas and combining concepts in novel ways, it is becoming more difficult to discern where human creativity begins and the influence of AI ends.

GenAI, however, is not here to replace human ingenuity or our unique problem-solving abilities. Instead, it prompts a bigger question: How is AI reshaping corporate innovation? What are the opportunities and drawbacks of this technology, and how can organizations position themselves to embrace an AI-driven future?

Seismic Shifts in Corporate Innovation

Innovation has always been a key discipline for organizations to stay relevant in a fast-changing world. While AI has been around for some time, the emergence of large language models (LLMs) like ChatGPT, have sparked concern amongst many businesses, with fears of industry disruption and job losses. While these concerns are partly justified, in the context of corporate innovation, GenAI simply represents another shift in a long history of change.

In the early 20th century, up until the 1980s, corporate innovation was primarily seen as a form of diversification, rather than as a separate strategic priority. Many executives relied on their personal experiences and intuition to drive company-wide innovation efforts. Towards the late 20th century, innovation became more integrated into the overarching business strategy, by companies establishing dedicated teams and departments leading corporate innovation efforts, formalizing the approach.

The 21st century saw a shift from closed innovation to open innovation models, welcoming the input of external parties and assistance through external ideas and technologies. Now, with GenAI, another shift is underway, which if harnessed effectively, can drive businesses to new heights.

AI as a Catalyst for Innovation

The possibilities of AI and GenAI to revolutionize traditional R&D processes as well as corporate innovation, are endless. If used in conjunction with an existing innovation management program, AI and GenAI can transform the innovation journey by accelerating and improving workflows, automating routine tasks, improving decision-making and act as co-pilot for coming up and validating new ideas. At rready, we’ve integrated AI into our innovation management software to help teams move more efficiently from ideation to implementation.

1. Identifying Problems

The first step in innovation is problem identification. Here, GenAI helps innovators as part of the brainstorming process by scanning through data sets and identifying certain trends in these data sets or recognizing possible market opportunities and gaps by analysing competitor activity. Unlike traditional machine learnings models, LLMs can understand and predict human behaviour in a way that is far more advanced than any other previous learning models, leading to more sophisticated outcomes, even as early as the problem identification process.

At rready, the combination of GenAI, our API-first innovation platform and proprietary company data unlocks new possibilities to uncover relevant problems and opportunities. We believe this will set a new standard for corporate innovation and fuel the disruption of innovation discipline as we know it.

Another useful way in which to incorporate GenAI in the innovation process, is by enabling innovators to discover ideas or solutions other innovators in their organization have come up with. Our rready platform features an advanced search function, which allows innovators to discover ideas from others, based on the similarities between ideas. This streamlines the innovation process, helping users avoid duplicating efforts on problems where solutions might already be in the works. We are also currently investigating how AI agents can help to do research and add up-to-date information on an idea level.

2. Creating and Enriching Ideas

Once an idea has been established, it is the task of the innovator to flesh it out. AI agents can analyse large data sets from the web or from internal proprietary company data sources much faster than humans and provide insights that enrich ideas with evidence-based reasoning. From customer preferences or user behaviour to market trends, or scientific research, GenAI helps innovators to synthesize complex information to support or refine their ideas further.

The ability of certain AI integrations to work cross-functionally also offers an opportunity, specifically when using innovation management platforms. The rready platform has AI-powered Dynamic Fields that react with AI integrations to help innovators not only create ideas or descriptions for these ideas, but also enrich these further through co-pilot support.

3. Rapid Prototyping and Simulation

Once an idea is validated, prototyping is essential. By creating a preliminary model, innovators can test, identify potential flaws and gather valuable feedback to iterate their solution. AI can speed up this traditionally time-intensive process, reducing costs and resources.

In product design for example, Generative Design (GD) uses AI-driven software to generate multiple solutions based on a given set of constraints, leading to faster and more efficient problem-solving. To create prototypes and simulations, the rready platform offers the use of AI connectors that facilitate an integration of AI into various tools and systems for challenges extending beyond the platform’s capabilities.

4. Implementation and Commercialisation

After developing a solution, GenAI can assist with market analysis and targeting strategies. By utilizing predictive analytics for example, companies can analyse historical and current trends to predict how a product or service would perform in the market. This allows organizations to adjust their marketing strategies in real-time, to allocate and use resources more efficiently.

5. Providing Oversight and Ensuring Continuous Improvement

AI plays a significant role in tracking and evaluating performance post-launch. For program- and innovation leads, AI helps maintain oversight and optimize programs by tracking key metrics such as KPIs or project ROI. For this, the rready platform offers AI-powered graph architecture to ensure a comprehensive understanding of relationships among ideas, people, and data.

The future of corporate innovation lies in the hands of top-level decision-makers in organizations and how they choose to integrate it. While incorporating AI into the innovation process can be daunting, the benefits are manyfold. Combining GenAI with innovation management tools, offers a comprehensive solution for streamlining and levelling up innovation across a company. This approach augments human creativity, while addressing the shortcomings of traditional human-driven processes, leading to improved product and service offerings.

هوش مصنوعی چیست؟

هوش مصنوعی (AI) به توانایی ماشین‌ها در انجام وظایفی اشاره دارد که قبلاً نیازمند هوش انسانی بودند. این وظایف شامل یادگیری، استدلال، درک، و حل مسئله است و هوش مصنوعی امروزه با اهداف گسترده و پیامدهای قابل توجهی در زندگی مدرن به کار می‌رود.

به بیان ساده، هوش مصنوعی به کامپیوترها این امکان را می‌دهد تا کارهایی را انجام دهند که قبلاً فقط از عهده انسان برمی‌آمد، اغلب با سرعت و دقتی بیشتر.

کاربرد هوش مصنوعی در تجارت الکترونیک

هوش مصنوعی قادر است اطلاعات را تجزیه و تحلیل کند، تصمیم‌ بگیرد و بر اساس آن تصمیمات عمل کند. این قابلیت‌ها، هوش مصنوعی را به ابزاری ایده‌آل برای کاربردهای متنوع در تجارت الکترونیک تبدیل کرده است.

چگونه هوش مصنوعی می‌تواند کسب و کار آنلاین شما را متحول کند؟

یکی از زمینه‌های کلیدی استفاده از هوش مصنوعی در تجارت الکترونیک، بهینه‌سازی قیمت‌گذاری است.

بهینه‌سازی قیمت‌گذاری با هوش مصنوعی

قیمت‌گذاری محصولات یکی از چالش‌برانگیزترین جنبه‌های راه‌اندازی یک کسب و کار آنلاین است، به ویژه برای تازه‌واردان. اما هوش مصنوعی می‌تواند در این زمینه کمک شایانی کند.

الگوریتم‌های هوش مصنوعی با تجزیه و تحلیل عوامل مختلف مانند قیمت رقبا، سطح موجودی و تقاضای بازار، امکان قیمت‌گذاری پویا را فراهم می‌کنند. قیمت‌گذاری پویا به معنای تنظیم قیمت‌ها در لحظه، بر اساس شرایط فعلی بازار است. در این حالت، قیمت‌ها در صورت کاهش تقاضا و افزایش موجودی کاهش می‌یابند و در صورت افزایش تقاضا و کاهش موجودی، افزایش پیدا می‌کنند.

علاوه بر قیمت‌گذاری پویا، هوش مصنوعی می‌تواند به بهینه‌سازی کلی قیمت‌گذاری نیز کمک کند. با تجزیه و تحلیل داده‌های فروش، شناسایی الگوها و روندها، هوش مصنوعی می‌تواند قیمت بهینه‌ای را برای هر محصول تعیین کند. این امر به شما کمک می‌کند تا بیشترین فروش را داشته باشید و از از دست دادن مشتریان به دلیل قیمت‌گذاری بیش از حد جلوگیری کنید.

توصیه های محصول شخصی سازی

ارائه یک تجربه خرید شخصی مهمتر از همیشه است، به طوری که 71٪ از مصرف کنندگان هنگامی که آن تجربه غیرشخصی باشد، احساس ناامیدی می کنند.

بنابراین، معرفی هوش مصنوعی مانند یک پارادوکس به نظر می رسد. با استفاده از آن می توانید تجربه خرید را شخصی تر کنید یا کارهای مرتبط با آن را از طریق یک ربات برون سپاری نمایید. برای دستیابی به بهترین نتیجه ممکن توصیه های ما را بشنوید.

شخصی سازی یک تجربه خرید است که مستلزم کار بسیار زیادی می باشد. تجزیه و تحلیل هوش مصنوعی را می توان برای انجام این کار مورد استفاده قرار داد. الگوریتم‌ های آن می‌ توانند حجم عظیمی از اطلاعات از جمله رفتار کاربر در سایت شما، به‌ علاوه تاریخچه خرید و اولویت ‌های محصول آن‌ها را خرد کنند تا دقیقاً دریابید که مشتریان شما به چه چیزی علاقه دارند.

سپس می‌توانید از این اطلاعات ها برای ارائه توصیه ‌های محصولی استفاده کنید که درست هم به نظر می‌ رسد. آنگاه تاثیر هوش مصنوعی بر روی کسب و کار آنلاین برای ما قابل مشاهده است.

بهتر از این، هوش مصنوعی می‌ تواند بر چیزی به نام پردازش زبان طبیعی (NLP) تکیه کند. حوزه از هوش مصنوعی وجود دارد که به رایانه ‌ها اجازه می ‌دهد زبان انسان را درک و آن را  تولید کنند. با NLP، هوش مصنوعی می‌ تواند بازخورد و نظرات مشتریان شما را در سایت کسب و کار شما تفسیر کند تا درک عمیق ‌تری از ترجیحات و علایق آن‌ها به دست آورید. آیا این خوب نیست؟

خدمات مشتری و دستیاران مجازی

هنگامی که مشتری شما سؤالی دارد، چه در مورد محصولی که خریده است یا محصولی که می خواهد آن را بخرید، انتظار دارد که به او سریع پاسخ داده شود. 52٪ از مشتریان، در واقع، شرکت هایی را ترجیح می دهند که کمک چت زنده ارائه می دهند.

اما البته، پرداخت دستمزد به فردی برای ارائه خدمات آنلاین شبانه روزی به مشتریان همیشه امکان پذیر نیست، به خصوص در صورتی که یک کسب و کار کوچک هستید. با این حال، این را در نظر بگیرید که به عنوان یک انسان در زندگی شخصی خود اموری مانند غذا خوردن، خوابیدن و غیره را باید انجام دهید.

بسیار خوب، هوش مصنوعی نیازی به انجام هیچ یک از این کارها ندارد. به همین دلیل است که دستیاران مجازی (مانند آمازون الکسا یا سیری اپل) و چت بات ها بسیار محبوب شده اند. ربات ‌های چت از NLP برای تکرار تجربه خدماتی که مشتری شما از طریق ابزار چت زنده داشته است، استفاده می ‌کنند.

لجستیک هوشمندتر

هوش مصنوعی در تجارت الکترونیک تنها به نفع محصول، قیمت گذاری و مراقبت از مشتری نیست. این فناوری همچنین می تواند لجستیک عملیات تجارت الکترونیک شما را تقویت کند: یعنی نحوه سفارش، ذخیره و ارسال موجودی خود به مشتریانتان.

هوش مصنوعی در لجستیک می تواند به کسب و کار آنلاین شما از روش های زیر کمک کند:

  • بهینه سازی مسیرهای حمل و نقل: با در نظر گرفتن فاکتورهایی مانند مسافت، آب و هوا، ترافیک و مهلت های تحویل، هوش مصنوعی می تواند به شما کمک کند زمان تحویل و هزینه های حمل و نقل را کاهش دهید.
  • پیش‌ بینی مؤثرتر: با تجزیه و تحلیل روند بازار و داده‌ های فروش، هوش مصنوعی می‌ تواند تقاضای آتی برای سهام را پیش‌ بینی کند. این فناوری به شما کمک می ‌کند سفارش‌ های بهتری داشته باشید، اثرات نامطلوب انبارها را کاهش دهید و کارایی زنجیره تامین خود را بهبود بخشید.
  • مدیریت فضای خود: با دستیابی به داده های انبار تجارت الکترونیک خود به عنوان مثال، سطح موجودی شما و نرخ انجام سفارش، هوش مصنوعی می تواند عملیات انبار شما را ساده کند. مانند کاهش هزینه ها، سرعت انجام کارها، به حداقل رساندن فضای ذخیره سازی و افزایش سود شما!

بازاریابی مجدد

امروزه، دستیابی به مشتریان صرفاً مربوط به بازاریابی نیست، بلکه در مورد بازاریابی مجدد است و به معنی فروش مجدد و مداوم به مشتریان. این در مورد استفاده از مجموعه‌ای از استراتژی ‌ها برای درگیر کردن افرادی است که احتمالا با برند شما تعامل داشته اند (اما لزوماً از آن خرید نکرده ‌اند) که می توانید آنها را مجددا به اکوسیستم کسب‌ و کارتان جذب کنید.

برخی از نقاط قوت بازاریابی مجدد هوش مصنوعی، توصیه های شخصی سازی شده محصول، قیمت گذاری پویا، ربات های گفتگو است که قبلاً در مورد آنها صحبت کردیم. اما یکی دو مورد دیگر وجود دارد که تصمیم دارید آنها را نیز توضیح بدهیم.

اولی مدل سازی پیش بینی است که در اینجا، هوش مصنوعی داده‌ های مشتری را خرد می‌ کند. سپس پیش ‌بینی می کند که کدام یک از مشتریان احتمالاً از شما خرید می‌ کند. همچنین مهمتر از همه، چه زمانی این کار را انجام می دهد.

و دومی، هدف گذاری مجدد ابزارهای بازاریابی هوش مصنوعی است که می تواند به شما کمک کند تا مشتریانی را که در جلسه قبلی سایت شما سبد خرید خود را رها کرده اند، شناسایی کنید. همچنین به شما این امکان را می دهد که مجددا همان مشتری ها را با یک آگهی، یک ایمیل، یا یک معامله یا تخفیف متناسب با آنها جذب کنید.

■هدف مدیریت افزایش بهره‌وری سازمان‌ها است. بنابراین، مدیران اصیل و حرفه‌ای باید بکار گرفته شوند تا بهره‌وری سازمان‌ها افزایش یابد. عملکرد مدیر به استعداد، شخصیت و توانایی او بستگی دارد. استعداد شامل هوش، دانش، مهارت و تجربه مدیریتی؛ شخصیت شامل عقایدها، ارزش‌ها، نگرش‌‎ها و رفتارهای مدیر؛ و توانایی شامل انگیزه و تلاش مدیر است.

□هوش مدیریتی Managerial quotient  “ظرفیت، توانایی، دانش، مهارت و تجربه مدیران برای تعریف و تحلیل مسایل سازمانی، توسعه ارتباطات موثر، شبکه‌سازی و تقویت قدرت سازمانی برای سازگاری بهتر با محیط پیرامون یا خلق محیطی مناسب برای دستیابی به اهداف سازمانی” است.

●مدیران با هوش مدیریتی بالاتر، در انجام وظایف مدیریتی مثل برنامه‌ریزی، تصمیم‌گیری، سازماندهی، هماهنگی، ارتباطات، رهبری، بودجه‌بندی و کنترل موفق‌تر هستند.

○هوش مدیریتی شامل مجموع هوش‌های عقلی، هیجانی، سیاسی، معنوی، فرهنگی و اخلاقی است. مدیران موفق باید توانایی استفاده ترکیبی از این هوش‌های مدیریتی را داشته باشند.

■هوش عقلی Intelligent quotient، با حافظه و توانایی حل مسأله سر و کار دارد. هوش عقلی “ظرفیت و توانایی فرد در ارزشیابی و حل مسائل است و او را قادر می‌سازد تا فکر کند، مسائل را بفهمد و تحلیل کند”. مدیر برای تصمیم‌گیری‌ها و حل مشکلات باید از هوش عقلی بالایی برخوردار باشد تا بتواند اطلاعات لازم را جمع‌آوری کند، علل ریشه‌ای مشکلات را شناسایی کرده و با استدلال منطقی، بهترین راهکار را انتخاب و برای آن برنامه بنویسد.

□هوش عقلی بالا به مدیر کمک می‌کند تا بهتر و سریعتر، دانش و مهارت‌های لازم را در زمینه‌ سازمان و مدیریت کسب کند. همچنین، هوش عقلی و دانش و مهارت الگو شناسی، درک ارتباط بین متغیرهای سازمانی، تفکر سیستمی و تفکر استراتژیک به مدیر کمک می‌کند تا شناخت بهتری نسبت به مسایل سازمانی بدست آورد و راهکارهای مؤثرتری را سریعتر شناسایی کند. ضریب هوشی یک کارمند و یک مدیر پایه باید به ترتیب حداقل ۱۰۵ و ۱۱۰ باشد. مدیران ارشد باید به ضریب هوشی مدیران در زمان انتصاب آنها توجه داشته باشند و با بکارگیری مدیران با هوش، از حل درست مسایل درست سازمانی در صورت بروز اطمینان حاصل کنند.

●آسیب حل درست مسایل غلط سازمانی به مراتب بیشتر از آسیب حل غلط مسایل درست سازمانی است.

○سازمان‌ها علاوه‌بر مدیران باهوش، به مديران خوب و فرهمند نياز دارند که مهارت‌هاي انجام کار گروهي، توانايي انگيزش ديگران و قابليت سازگاري بالایی دارند.

■هوش هيجاني Emotional quotient، “توانايي شناخت احساسات شخصي (خودآگاهي) برای به‌كارگیری درست آنها (خود مدیریتی) و شناخت احساسات ديگران (آگاهي اجتماعي) به‌منظور ایجاد ارتباط مناسب با آنها (مهارت‌هاي اجتماعي) است”. هوش هیجانی یا توانایی مدیر در شناخت احساسات خود و کارکنان و بر اساس آن مدیریت بهینه ارتباط با آنها منجر به تعامل بهتر با کارکنان و نفوذ بیشتر در آنها می‌شود. مدیران با هوش هیجانی بالا قادر به شناسایی، ارزیابی، پیش بینی و مدیریت احساسات دیگران بوده و در نتیجه، می‌توانند بهتر با آنها کار کنند و در آنها برای انجام کارها انگیزه ایجاد کنند. بنابراین، هوش هیجانی مدیران شامل دانش، مهارت‌ و توانایی شناخت، درک و استفاده مؤثر از احساسات کارکنان برای افزایش بهره‌وری سازمان است.

□هوش هیجانی بیشتر از هوش عقلی موجب موفقیت مدیران می‌شود. هوش هیجانی برای تعامل اثربخش تیم‌های کاری و بهره‌وری سازمان‌ها ضروری است و منجر به افزایش اثربخشی وظیفه رهبری در مدیران می‌شود. مدیران با هوش هیجانی بالا از سبک رهبری تحولگرا بیشتر استفاده می‎کنند. صداقت، قابل اعتماد بودن، انگیزش، همدلی، ارتباطات مؤثر و کار تیمی که از عناصر اصلی رهبری تحولگرا است، از ویژگی‌های مدیران با هوش هیجانی بالا هم است.

●مدیران با هوش هیجانی بالا، ارتباط مثبتی با کارکنان خود برقرار کرده، به نیازهای عاطفی آنها پاسخ داده، از احساسات و هیجان‌های خود برای انگیزش کارکنان استفاده نموده و آنها را در راستای دستیابی به اهداف سازمانی هدایت می‌کنند. چنین مدیرانی به کارکنان و مشتریان سازمان انرژی مثبت می‌دهند. هوش هیجانی منجر به کاهش استرس و فرسودگی شغلی، کاهش تعارض، افزایش رضایت شغلی و بهبود عملکرد می‌شود. آموزش هوش هیجانی منجر به تقویت مهارت‌های ارتباطی بین مدیران و کارکنان و مشتریان می‌شود. آموزش و تمرین موجب تقویت ارزش‌هایی نظیر اعتماد به نفس، صداقت، انصاف، از خود گذشتگی، انتقادپذیری، حمایت، همکاری و شکیبایی مدیران شده که پیش نیاز هوش هیجانی بوده و نقش بسزایی در موفقیت وظیفه رهبری دارد.

○هوش سیاسی Political quotient، “مجموعه‌‌ای از مهارت‌ها و دانش‌ها شامل توانایی کسب قدرت، ایجاد شبکه قدرت و استفاده از قدرت برای به دست گرفتن کنترل امور و مدیریت تغییر” است. مدیران با هوش سیاسی بالا، ارتباطات خارج سازمانی خود را تقویت می‌کنند. آنها برای افزایش قدرت خود در سازمان با صاحبان قدرت، منابع و اطلاعات ارتباط خوبی برقرار می‌کنند و از قدرت به‌دست آمده برای اجرای تغییر در سازمان استفاده می‌کنند. هوش سیاسی دارای ابعاد هوشیاری اجتماعی، نفوذ فردی، توانایی شبکه‌سازی و صداقت ظاهری است. مدیران با هوش سیاسی بالا، از خودآگاهی، انعطاف‌پذیری و فرصت‌طلبی بالایی برخوردار هستند. آنها محیط سیاسی پیرامون خود را تحلیل می‌کنند، رفتار دیگران را با زیرکی زیر نظر دارند، به خوبی با افراد ارتباط برقرار می‌کنند، خود را در نظر آن‌ها صادق، درست‌کار و قابل اعتماد نشان می‌دهند و در آنها نفوذ می‌کنند.

■آنها روی گروه سرمایه‌گذاری می‌کنند و با شبکه‌سازی گروهی، قدرت خود را افزایش می‌دهند. استفاده هوشمندانه از هوش سیاسی موجب برقراری ارتباط مؤثرتر با کارکنان، کاهش اضطراب، مدیریت بهتر استرس و تعارض و مدیریت مؤثر تغییرات سازمانی می‌شود. هوش سیاسی به مدیران کمک می‌کند تا با شبکه‌سازی و ایجاد ائتلاف، ضمن افزایش قدرت خود در سازمان، تصمیمات مهم سازمانی را سریع اتخاذ کنند و اختیارات لازم را نیز برای اجرای آنها بدست آورند. مدیران به مهارت‌های سیاسی نیاز دارند تا به سطوح بالای سازمانی راه یابند و به عاملان تغییر برای بهبود عملکرد سازمان تبدیل شوند. بنابراین، مدیران ارشد باید آموزش‌های لازم را در زمینه تقویت هوش سیاسی مدیران سطوح پایین‌تر فراهم کنند.

■هوش معنوی Spiritual quotient، “ظرفیت و توانایی استفاده از اطلاعات و منابع معنوی برای حل مسائل روزمره و دستیابی به اهداف” است. هوش معنوی توانایی درک معنا، ارزش و احساس ارزشمندی در هر کاری است که انجام می‌دهیم یا می‌خواهیم انجام دهیم. انسان به دلیل داشتن هوش معنوی با حیوانات و کامپیوترها متفاوت است. هوش معنوی کمک می‌کند تا مدیر به فلسفه وجودی و ارزش خود و هدف از زندگی پی ببرد و در نتیجه، دورنمایی برای خود در نظر بگیرد و برای دستیابی به آن تلاش کند. مدیران با هوش معنوی بالا به دنبال هدف برای سازمان خود هستند و بیشتر پذیرای تغییر هستند. چنین مدیرانی دارای ویژگی‌هایی نظیر خودآگاهی، استقلال، کل‌نگری، شجاعت، تفکر انتقادی، انعطاف‌پذیری، عمل‌گرایی و خودکنترلی هستند. هوش معنوی مدیر منبع هدایت کارکنان سازمان است. داشتن ظرفیت فراتر از امور فیزیکی و مادی، توانایی تجربه حالات افزایش یافته هوشیاری، توانایی تقدیس تجربه روزمره، توانایی استفاده از منابع معنوی برای حل مشکلات و ظرفیت با فضیلت بودن از مولفه‌های اصلی هوش معنوی است.

□هوش فرهنگی Cultural quotient، “ظرفیت و توانایی یک فرد برای عملکرد مؤثر در محیط‌های متنوع فرهنگی است”. هوش فرهنگی در حقیقت، توانایی فرد برای سازگاری مؤثر با زمینه‌های فرهنگی جدید و فرهنگ‌های مختلف است. مدیر با توجه به تنوع گروه‌های کاری در سازمان باید از هوش فرهنگی بالایی برخوردار باشد و قابلیت‌های لازم را برای سازگاری با خرده فرهنگ‌های مختلف سازمانی داشته باشد. کارکنان هر کدام اعتقادات، ارزش‌ها و رفتارهای خاص خود را دارند. هوش فرهنگی به توانایی درک جنبه‌های فرهنگی عقاید، ارزش‌ها، نگرش‌ها و رفتارهای دیگران می‌پردازد. بنابراین، مدیر با برخورداری از هوش فرهنگی به هنگام مدیریت تغییر توانایی اداره موثر تعارضات فرهنگی بین گروه‌های مختلف کاری را خواهد داشت.

●در نهایت، هوش اخلاقی Moral quotient، “ظرفیت مدیر در شناخت خوب از بد و رفتار بر اساس اعتقادات و ارزش‌های درست اخلاقی است”. هوش اخلاقی به توانایی اعمال اصول اخلاقی در اهداف، ارزش‌ها و اعمال شخصی اشاره دارد. مدیران بر اساس هوش اخلاقی، وظایفی برای خود تعریف می‌کنند و آن را اجرا می‌کنند. صداقت، مسئولیت‌پذیری، بخشش و شفقت مولفه‌های اصلی هوش اخلاقی هستند. هوش اخلاقی بر عملکرد یک سازمان تأثیر زیادی دارد. مدیرانی که از نظر اخلاقی باهوش هستند، متعهدتر هستند، پیوسته از اطرافیان خود یاد می‌گیرند، متواضع‌تر هستند و تمایل بیشتری برای به خطر انداختن منافع شخصی خود برای اهداف اخلاقی سازمانی دارند. افراد باهوش اخلاقی نیز اشتباه می‌کنند. ولیکن، آنها به عیوب و اشتباهات خود اعتراف کرده و برای اصلاح و رفع نواقص تلاش می‌کنند.

○موفقیت سازمان‌ها نتیجه بکارگیری مدیران با هوش مدیریتی بالا است. هوش مدیریتی یکی از شرایط احراز مهم شغل مدیریت است. بنابراین، هوش مدیریتی داوطلبان شغل مدیریت باید ارزشیابی شود. از آزمون‌ هوش مدیریتی برای ارتقای شغلی مدیران نیز باید استفاده شود. هوش مدیریتی ایستا نبوده و قابل یادگیری و توسعه است.

بنابراین، در ارزشیابی عملکرد مدیران و برنامه‌های جانشین پروری، باید به توسعه هوش مدیریتی مدیران توجه زیادی شود و برنامه‌های آموزشی برای تقویت هوش مدیریتی آنها طراحی و اجرا شود.

همه کارها در یک مکان انجام می شود، و بحث در مورد اینکه آن مکان چیست و کجاست، همیشه وجود داشته است. کارکنان انتخاب های آگاهانه تری در مورد مکان کار خود دارند مانند دفتر کار در خانه یا در اتاق خواب، در کافه محل یا فضای کار مشترک، در قطار یا هتل، یا در یک دفتر سنتی در شهر. جایی که کارتان را انجام می دهید مهم است، زیرا بدون اینکه خودتان بدانید، محل کار مسیر حرفه ای شما را تثبیت می کنند و احساستان نسبت به خودتان را شکل می دهند. ما با اقتباس از تئوری هویت محل کار، که تحقیق در مورد روانشناسی محیطی، رفتار سازمانی و طراحی محل کار را ترکیب می کند، بینشی را در مورد چگونگی شکل دادن به چشم انداز فیزیکی محل های کاری، ارائه می دهیم تا به شما کمک کند تا در محل کار به بهترین خود تبدیل شوید. شکل و کارکرد محل کار مدرن ما
📌محل کار از عناصر متعددی تشکیل شده است که بر توانایی ما برای عملکرد مؤثر، ارتباط ما با دیگران و تسهیل انجام کار تأثیر می گذارد: 1. کارکردی: ویژگی های فیزیکی که کار ما را تسهیل می کند حسی: نور، صدا، بو، بافت، رنگ و نماها 2. اجتماعی: فرصت هایی برای تعاملات بین فردی 3. زمانی: نشانگر دستاوردهای گذشته یا آرزوهای آینده ما اما محل کار ما چیزی بیش از مجموعه ای از ویژگی های زمینه ای است که پس زمینه فعالیت های کاری ما را تشکیل می دهد. محل های کار مهم هستند، زیرا هم هویت حرفه ای ما را منعکس می کنند و هم آن را ناخواسته شکل می دهند – چه کسی بودیم، چه کسی هستیم، و چه آرزو به عنوان یک کارمند داریم. وقتی نقاط عطف، خاطرات و تجارب شکل دهنده زندگی را در آن ها جمع می کنیم، هویت های ما با محل کارمان درهم تنیده می شوند. آیا می توانید اولین محل کار خود را که دارای روابط حرفه ای مهم بود یا اولین رئیس سختگیر خود را به وضوح به یاد بیاورید؟ آیا شما در یک کافی شاپ محلی برای انجام کارهایتان «جایگاه خود» را دارید؟ آیا تلاش می کنید اتاق، میز یا دفتر را به اصطلاح «مال خود» کنید؟ مکان ها ما را شکل می دهند و ما به نوبه خود آن ها را شکل می دهیم، زیرا می توانند انگیزه های هویتی مختلفی را برآورده کنند، مانند نیازهای اساسی ما برای “خانه”، احساس تعلق و پذیرش، یادگیری و رشد، و داشتن حس استمرار در طول زمان و انسجام در مورد اینکه ما چه کسی هستیم. در این فرآیند، احساس ما از خود در بافتی که در آن کار می کنیم تعبیه می شود و محل کار خود را به عنوان بخشی از احساس خود با خود حمل می کنیم. برعکس، همان طور که یک محل کار می تواند به ما کمک کند تا بهترین خودمان را درک کنیم، همچنین می تواند تلاش های ما را ناکام بگذارد و باعث شود ما احساس بی قیدی و رکود کنیم. با در نظر گرفتن این مسائل، در اینجا نحوه ایجاد محل کاری را تشریح می کنیم که در آن بتوانید بهترین خود را شکوفا کنید.
1- محل کار فعلی خود را ممیزی کنید. برای هرجایی که در آن کار می کنید، در خانه، اداره یا هر جای دیگر در نظر بگیرید که چگونه ابعاد آن را تجربه می کنید و آن به چه بخش هایی از شما مربوط می شود. مهم تر از همه، توجه کنید که این ابعاد چه احساسی در شما ایجاد می کند، به شما اجازه انجام چه کاری را می دهد و به شما اجازه می دهد چه کسی باشید. زمانی را صرف پاسخ دادن به سوالات زیر کنید که می تواند شما را در مسیر شکل دهی آگاهانه تر محل های کارتان قرار دهد: حس کلی شما از این محل کار چیست؟ وقتی وارد آن می شوید چه احساسی دارید؟ به عنوان مثال، آیا برای شما احساس آرامش به ارمغان می آورد؟ آیا شما را مضطرب می کند؟ آیا به شما انرژی می دهد؟ حواس شما را پرت می کند؟ تمرکز شما را چطور؟ محل کار شما چگونه بر انجام کار تأثیر می گذارد؟ آیا کارآمد و مؤثر عمل می کنید؟ آیا موانع فیزیکی/ اجتماعی برای انجام کار شما وجود دارد؟ آیا نحوه تغییر وظایف در طول روز را تسهیل می کند؟ محل کار شما چه تاثیری بر روابط اجتماعی دارد؟ آیا احساس ارتباط و احترام می کنید؟ یا احساس یک طرد شده را دارید؟ آیا احساس تعلق یا بی تعلقی می کنید؟ آیا محل کار شما منعکس کننده مسیر حرفه ای شماست؟ آیا به شما یادآوری می کند که کجا بوده اید (و چه پیشرفتی داشته اید)؟ آیا به شما اجازه می دهد اهداف خود را برای آینده به تصویر بکشید؟
2- معنای شخصی عناصر مکان را ارزیابی کنید.
این ارزیابی نیاز به درون نگری دارد. با نگاهی به پاسخ های خود در مرحله اول، در نظر بگیرید که آیا و چگونه محیط فیزیکی شما منعکس کننده فردی است که می خواهید در محل کار باشید یا خیر. مکان شما کدام انگیزه های هویتی را برآورده می کند؟ چه بخش هایی از هویت شما را فعال یا غیرفعال می کند؟ آیا احساس می کنید آن طور که می خواهید دیده می شوید؟ آیا از اینکه در این مکان ممکن است تغییر کنید هیجان زده هستید یا اینکه شما را در نسخه ای از خودتان که می خواهید، حبس می کند؟ آیا جنبه هایی از محیط وجود دارد که با شما ناسازگار باشد؟ به عنوان مثال، اگر بخشی از هویت شما “عاشق طبیعت” است، ممکن است در محیط کاری که می توانید فضای سبز را ببینید یا با آن تعامل داشته باشید (حتی به صورت عکس) احساس همسویی و بهره وری بیشتری داشته باشید. برعکس، در برخی نقاط ممکن است احساس کنید که از بهترین یا خلاق ترین خود جدا شده اید، زیرا دفتر شما در وسط شهر است و باعث می شود در یک جنگل بتنی به دام افتاده باشید. سپس، محل کار ایدئال خود را تصور کنید. چه بخش هایی از گذشته، حال یا آینده ایدئال شما را منعکس می کند؟ وقتی به رهبر تیم بودن، خلاق بودن یا مشارکتی بودن فکر می کنید، بهترین بیان و زندگی این هویت ها را کجا تصور می کنید؟ شاید بتوانید با بخش های مختلف خود در یک محل کار ارتباط برقرار کنید، یا ممکن است از طریق مجموعه ای از چندین محل کار، بخش های مختلف خود را درک کنید. به عنوان مثال، دفتر زوریخ شرکت سوئیسی On به طور خاص طراحی شده است تا به کارکنان کمک کند تا در یک ساختمان بخش های مختلف خود را فعال و زندگی کنند. دکور الهام بخش ارتباط با طبیعت، حرکت و سلامتی و همچنین مدرنیته و نوآوری است. طبقات اداری آن ها به «محله های» موضوعی گروه بندی شده است که هر کدام دارای یک طبقه اختصاصی برای تجمع و اتصال هستند. تعدادی از طبقات برای کارهای مشترک طراحی شده اند، درحالی که بقیه به طور ویژه برای کارهای فردی و متمرکز ساخته شده اند. به آینده نگاه کنید: به راه های رشد، به بخش هایی از شما که به توجه و «فضا» نیاز دارد، و به محل کار مختلف که می تواند به شما در رسیدن به آن کمک کند، بیندیشید. با توجه به دسته بندی های بخش قبل، فرصت های بهبود را در کجا می بینید؟ استفاده از یک رویکرد مبتنی بر هویت برای ارزیابی جایی که اکنون هستید و جایی که می خواهید باشید به شما کمک می کند تا تلاش های خود را بر مکان سازی متمرکز کنید. 3- عمل کنید. در مکان سازی شرکت کنید تا مکان خود را شکل دهید تا بهتر نشان دهید که چه کسی هستید و چه کسی می خواهید باشید. آیا می توانید با ابعاد محل کار فعلی تان کار کنید یا باید مکان های جدیدی پیدا کنید (مثلاً یک دفتر در خانه یا فضاهای دیگر) که به شما در دستیابی بهتر به انگیزه ها و اهداف هویتی تان کمک کند؟ اگرچه هر محل کار دارای محدودیت های مختلفی است، تقریبا همیشه راه هایی وجود دارد که حداقل در آن ها تغییراتی ایجاد کنید. به عنوان مثال، ممکن است شما یک دفتر خصوصی در خانه نداشته باشید اما بتوانید در مورد زمانی که آن ها نباید مزاحم شما شوند با خانواده خود مذاکره کنید. یا، اگر در یک دفتر طرح باز کار می کنید، شاید بتوانید به اتاق کوچک دور از شلوغ ترین مناطق بروید و از هدفون های حذف نویز استفاده کنید. در اینجا چند ایده مکان سازی وجود دارد: محل کار خود را شخصی سازی کنید. سازمان ها می توانند مکانی برای تعلق یا طرد اجتماعی باشند، بسته به اینکه چگونه نشان دهند که چه کسی هستیم و چه ارزشی برای سازمان داریم. با شخصی سازی محل کار خود می توانید در سازمان خود فضایی برای خود ایجاد کنید. به عنوان مثال، ممکن است محل کار خود را با نشانه های هویتی الهام بخش مانند جوایز یا گواهینامه ها یا با مصنوعاتی که احساسات گرم دلتنگی را به شما بازمی گرداند، پر کنید، مانند یک عکس ارزشمند از تیم قدیمی خود. این نشانه ها می توانند به شما کمک کنند تا در محل کار احساس یکپارچگی و دیده شدن بیشتری داشته باشید.
استفاده از فضای کاری خود را تغییر دهید. اگر در مشکلی گیر کرده اید یا احساس بی حالی و بی انگیزگی می کنید، ممکن است نشان دهنده این باشد که باید چند ساعت در روز در مکان دیگری کار کنید. تحقیقات نشان می دهد که تغییرات ظریف در محیط مانند ارتفاع سقف یا عناصر طبیعی اغلب می تواند نوع متفاوتی از تفکر را تحریک کند و بر رفاه شما تأثیر بگذارد. گاهی اوقات ما به بیش از یک مکان برای رفع نیازهای خود نیاز داریم. برای مثال، می توانید برای مدتی به قسمت دیگری از ساختمان بروید تا بخش دیگری از خود را فعال کنید. شاید برای کارهایی که نیاز به تفکر و محاسبات دقیق دارند، مکانی را ترجیح می دهید که بتوانید در آن تنها باشید، درحالی که محیط پرانرژی تر و جمعی برای کارهایی که نیاز به خلاقیت دارد، مناسب تر است. ممکن است متوجه شوید که گسترش حس خود از محل کار با تغییر منظم فضاها به شما کمک می کند تا مجموعه کارهای مختلف خود را به طور موثرتری انجام دهید. نوع ارتباط مناسب را از طریق فضای کاری خود پیدا کنید. شاید کار در خانه باعث شده است که شما احساس انزوا کنید. درحالی که ممکن است از سکوت و تمرکز لذت ببرید، می توانید نیاز خود به احساس تعلق را با گذراندن یک روز در هفته در دفتر یا حتی کار در یک مکان شلوغ مانند کافی شاپ برای چند ساعت برآورده کنید. شما همچنین می توانید در نظر بگیرید که چگونه قادرید چشم انداز اجتماعی کار خود را با تغییر زمان و نحوه تعامل خود با دیگران طراحی کنید. وقتی قهوه صبح خود را می خورید با چه کسی ارتباط می گیرید؟ وقتی سؤال یا «ایده بزرگی» دارید یا در مورد یک مشکل پیچیده به مشاوره نیاز دارید، چگونه با همکارانتان ارتباط برقرار می کنید؟ آیا در دسترس بودن خود را نشان داده اید، مثلا با باز گذاشتن در اتاق خود یا سر زدن به دیگران؟ مرزهای خود را معماری کنید. وقتی طولانی مدت کار می کنید، گاهی اوقات ممکن است احساس کنیم تحت فشار هستید که همیشه “در دسترس” باشید. ارتباط مداوم با کار می تواند حواس ما را تحت الشعاع قرار دهد و ما را در خود کار گرفتار کند. چشم انداز فیزیکی ما و نحوه استفاده از آن به ما این فرصت را می دهد تا مرزهای روانی موردنظر را بین نقش هایی که داریم ایجاد، تقویت و مدیریت کنیم – مانند والدین، کارگر یا عضوی از یک گروه راک. مرزها می تواند به شما کمک کند تا زمانی که در محل کار هستید، شارژ و بهترین خود باشید. به عنوان مثال، آیا جایی وجود دارد که بتوانید جایی را شکل دهید که به کار خود دسترسی نداشته باشید، به طوری که بتوانید کار را رها کنید و به بخش ارزشمند دیگری از خود اجازه دهید شکوفا شود؟ این نوع تنظیم مرز فیزیکی می تواند برای توسعه و مشارکت آینده کار شما حیاتی باشد.

یک وضعیت روانی است که در آن فرد به مهارت‌ها، استعدادها و دستاوردهای خود باور ندارد و تصور می‌کنند به اندازه کافی خوب نیستند. این احساس بی کفایتی با ترس درونی مستمر از افشا شدن عدم شایستگی همراه است.  اگر افرادی که به این سندروم مبتلا هستند درباره توانایی‌های خود متقاعد نشوند تمام انرژی خود را صرف می‌کنند تا در دید دیگران شایسته به نظر برسند.  تحقیقاتی که در سال 2020 انجام شد نشان می‌دهد: 75 درصد از زنان کارمند اعتراف کردند که در مواقعی سندروم ایمپاستر را تجربه کرده‌اند. 27 درصد از اقلیت‌ها در محیط کار تجربه سندروم ایمپاستر را داشته‌اند. 94 درصد از کارکنان اظهار کردند با هیچ کس درباره این سندروم صحبت نکرده‌اند.

📌نشانه ها:

انتقاد و سرزنش مداوم خود

تلاش برای منحرف کردن توجه از خود وقتی به عنوان یک متخصص از او یاد می‌شود.

رد کردن فرصت‌های مشارکت در پروژه‌ها

معرفی نکردن خود برای ارتقا

📌راهکارها:

واقع بین باشید.

سوابق خود را بررسی کنید.

خود را در معرض قضاوت دیگران قرار دهید.

مقایسه را متوقف کنید.

روی چیزی که در آن مهارت دارید تمرکز کنید.

گفتار ذهنی خود را بررسی کنید.

اشتباهات خود را صرفا به عنوان اشتباه در نظر بگیرید.

نسبت دادن موفقیت و شکست‌ها به نیروهای نامرئی را متوقف کنید.

1- دکتر دکتر کسی است که می تواند منابع اختلال یا تعارض را در یک گروه به طور ماهرانه تشخیص دهد، راه حل های یکپارچه را پیشنهاد کند و تعادل اجتماعی را حفظ کند. پزشکان، فداکار هستند و هدفشان ارتقای رفاه پیروانشان با ترغیب آنها به دنبال کردن اهداف بلندمدت و واقع بینانه و نه کوتاه مدت است. این رهبر وظیفه متقاعد کردن پیروان برای پیروی از یک دستورالعمل تجویز شده جهت “حل” مشکلات سیستماتیک را برعهده دارد. مثال: ایندرا نویی، مدیرعامل سابق پپسی، که شرکت را برای توسعه موفقیت آن در بلندمدت تغییر جهت داد.
2 – ناوبر ناوبر فردی است که می تواند به دنبال کنندگان در بدترین طوفان ها کمک کند. ناوبرها به ویژه با محیط خود هماهنگ هستند و به ویژه مشتاق پیش بینی چالش های آینده و همچنین مدیریت عواقب موانع ناخواسته هستند. عزم، عقلانیت و تأثیر اجتماعی ناوبرها، آنها را به چهره های الهام بخش تبدیل می کند، و در حالی که برخی ممکن است تخصص ناوبر را درک نکنند، این رهبر از برجسته شدن هراسی ندارد. مثال: فردریک داگلاس، یک ملغاگر که فعالیت های حقوق مدنی را بسیج کرد و به ترسیم مسیر پایان بردگی کمک کرد.
3 – هنرمند هنرمند متفکری آزاده و مبتکر است که می تواند دیدگاه منحصر به فرد خود را از آینده پرورش دهد و به حرکت درآورد. هنرمندان از ساختارهای اجتماعی جدا شده اند و ماهیت ظاهراً تغییرناپذیر نظام های کنونی را زیر سؤال می برند و به دیگران سیستم جدیدی پیشنهاد می کنند که در آن هماهنگی، نظم و عدالت در درجه اول اهمیت قرار دارد – آرمانی که خودشان از آن حمایت می کنند. از آنجایی که هنرمندان پیشگام هستند، آنها با چالش غلبه بر محدودیت های روش های تفکر قبلی روبرو هستند – که ممکن است به معنای ساختن از پایه برای تحقق دیدگاه های خود باشد – اما یکپارچگی و اشتیاق آنها، آنها را به عنوان منبع الهام برای دیگران ترسیم می کند. مثال: ایلان ماسک یک رویاپرداز فناوری است که با بسیاری از ویژگی های هنرمند مطابقت دارد.
4 – معلم معلم فردی آگاه است که آشکارا با پیروان درگیر می شود تا افق دید آنها را گسترش دهد. معلمان معمولاً معقول، سخاوتمند و از نظر فکری محترمانه رفتار می کنند و با دیگران نظرات خود را مبادله می کنند و در عین حال آنها را از منطقه امن خود بیرون می کنند. معلمان ممکن است در ارائه تخصص منحصر به فرد خود و عقاید از پیش تعیین شده چالش برانگیز با یک “شکاف دیدگاه” بین خود و دانش آموزان خود مواجه شوند که منجر به مقاومت می شود. با این وجود، هدف معلمان ترویج درک متقابل با استقبال از پرسشگری و برانگیختن بحث است. مثال: میخائیل گورباچف، که ایده هایش برای بسیاری تحریک کننده بود، اما روس ها را به از خود راضی بودن تشویق می کرد و باعث فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی شد.
5- بافنده بافنده ماهر است که انواع بسیار متفاوتی از مردم را گرد هم آورده و افراد نرم خو و مصمم را تشویق می کند تا در تعقیب اهداف مشترک متحد شوند. بافندگان تفاوت ها را تحمل می کنند، اما ارزش های مشترک را در میان پیروان متنوع خود ترویج می کنند و ممکن است در صورت لزوم، مخالفان را حذف کنند. به طور کلی، بافندگان همکاری را ترویج می کنند و می توانند شخصیت های شجاع و محتاط را به دلیل دیدگاه های متوازن منحصر به فرد خود متحد کنند. مثال: جیم کوچ، دانشمند نابینای کامپیوتر و رهبر تجارت، کمک های ارتباطی را برای نابینایان توسعه داد.
6 – بذرپاش بذرپاش یک رهبر خردمند و فروتن است که ایده های بزرگی را در درون کسانی که آنها را احاطه کرده اند می کارد. آنها اجازه می دهند کلماتشان در پیروانشان ریشه دواند، پرورش داده شود و میراثی برای نسل های آینده باشد. بذرپاش به دیگران قدرت می دهد تا مستقل فکر کنند و ابتکارات جدیدی را انجام دهند، و اهمیت عقب نشینی را برای اجازه دادن به دیگران برای تطبیق ایده های خود با زمان تشخیص می دهد. مثال: اکتشافات علمی ماری کوری یک تغییر پارادایم در جامعه علمی ایجاد کرد و به توسعه اشعه ایکس منجر شد.
7 – چوپان چوپان کسی است که به رفاه «گله» اختصاص دارد و نقش محافظتی و مراقبتی را برای پیروان به عهده می گیرد. با این حال، ماهیت نیات چوپان ها می تواند مبهم باشد، زیرا آنها ممکن است به دنبال رفاه پیروان خود به عنوان وسیله ای برای سود بردن خود باشند. این رهبر فردگرا، عملی و ماهر در تأثیرگذاری بر دیگران است. به عنوان مثال: تراویس کالانیک، یکی از بنیانگذاران و مدیرعامل سابق اوبر، اظهار داشت که اوبر از رانندگان محافظت می کند و برای آنها ارزش قائل است – اما همچنین ابراز تمایل کرد که در نهایت رانندگان را کاهش دهد و به سمت استفاده از خودروهای خودران برای به حداکثر رساندن سود حرکت کند.

یک محل کار سمی می تواند تأثیر مخربی بر کارکنان و سازمان داشته باشد و منجر به سطوح بالای استرس، روحیه پایین و نرخ بالای ترک خدمت شود. برای رهبران، به ویژه رهبران منابع انسانی که اغلب به عنوان متولی فرهنگ شناخته می‌شود، مدیریت یک محل کار سمی یک مسئولیت بسیار مهم است. در یک مطالعه که توسط مدرسه کسب و کار هاروارد انجام شد نشان می‌دهد که 80٪ از اعضای تیم با نگرانی که در مورد یک همکار سمی داشته‌اند بخشی از زمان کار خود را هدر داده‌اند، 78٪ می‌گویند تعهد آنها به شغلشان به دلیل رفتار سمی در محیط کار کاهش یافته است، و 66٪ معتقدند عملکرد آنها در یک محیط سمی کاهش می‌یابد. 1. علل ریشه‌ای مسمومیت را شناسایی کنید قبل از اینکه بتوانید به یک محل کار سمی رسیدگی کنید، باید بدانید که چه چیزی باعث ایجاد این محیط شده است. آیا این وضعیت مربوط به یک فرد خاص است یا به یک مسئله فرهنگی بزرگتر مربوط می‌شود؟ آیا به سیاست‌های سازمان مربوط می‌شود یا نتیجه تعارضات شخصی است؟ درک علت اصلی سمی شدن محیط کار به شما کمک می کند تا به یک راه حل هدفمند برسید. 2. کانال‌های ارتباطی شفاف ایجاد کنید ارتباط در مدیریت یک محل کار سمی حیاتی است. کارکنان را تشویق کنید تا در مورد نگرانی‌های خود صحبت کنند و به آنچه می‌گویند گوش کنید. این را می توان از طریق کنترل‌های دوره‌ای، نظرسنجی از کارکنان یا صندوق های پیشنهادات و انتقادات انجام داد. ایجاد کانال‌های ارتباطی شفاف به ایجاد اعتماد کمک می‌کند و محیط کاری باز و شفاف را تقویت می‌کند. 3. رفتار سمی را به سرعت و به طور موثر برطرف کنید هنگامی که رفتار سمی شناسایی می شود، مهم است که به سرعت و به طور موثر به آن رسیدگی شود. این ممکن است شامل مربیگری، راهنمایی یا اقدامات انضباطی باشد. مطمئن شوید که هر نمونه از رفتار سمی و اقدامات انجام شده برای رسیدگی به آن را مستند کرده‌اید. حواستان باشد که وقتی صحبت از مسمومیت به میان می‌آید، به دنبال الگوهای رفتاری و الگوهای تفکر باشید. 4. ترویج فرهنگ محیط کار مثبت فرهنگ محیط کار مثبت می تواند در پیشگیری و کاهش رفتارهای سمی کمک زیادی کند. کار تیمی، احترام و همکاری بین اعضای تیم را تشویق کنید. با تایید و تجلیل از همکاری مثبت، فرهنگ به رسمیت شناختن و احترام به افراد را پرورش دهید. فرصت‌هایی را برای توسعه حرفه ای، رفاه و تعادل بین کار و زندگی خلق کنید. 5. کارکنان را تشویق کنید تا به دنبال حمایت باشند کارکنانی که رفتار سمی را تجربه می‌کنند ممکن است ناراحت شوند و احساس تنهایی کنند. آنها را تشویق کنید که از منابع انسانی درخواست کمک کنند یا از برنامه کمک به کارکنان یا منابع دیگر مشاوره بگیرند. مطمئن شوید که آنها می‌دانند که تنها نیستند و مراجعی برای کمک به آنها وجود دارد. 6. رهبران را پاسخگو نگه دارید رهبران نقش مهمی در تنظیم محیط کار دارند. رهبران را برای ایجاد یک محیط کاری مثبت و فراگیر پاسخگو نگه دارید. آنها را تشویق کنید تا رفتارهایی را که می خواهید در محل کار مشاهده کنید انجام دهند و آنها را مسئول رسیدگی به رفتارهای سمی بدانید. 7. وضعیت را به طور مستمر نظارت و ارزیابی کنید مدیریت یک محل کار سمی یک فرآیند مستمر است. به طور مداوم وضعیت را زیر نظر داشته باشید و اثربخشی تلاش‌های خود را ارزیابی کنید. بررسی‌های منظم برای سنجش ادراکات کارکنان از محیط کار و انجام هرگونه تغییرات ضروری است.

1. مهارت‌های نرم خود را تقویت کنید.

2. نحوه حل تعارضات را بیاموزید.

3. یک شریک کسب‌و‌کار برای کارفرما و یک منبع الهام بخش برای کارکنان باشید.

4. مهارت‌های خود را در حوزه جبران خدمات توسعه دهید.

5. مهارت برقراری تعادل را تمرین کنید.

6. به نقش خود در سازمان فکر کنید.

7. چابک باشید.

8. مهارت‌های ارتباطی خود را پرورش دهید.

9. پاسخگوی افراد باشید.

10. بر توسعه فردی خود سرمایه‌گذاری کنید.

11. هوش عاطفی خود را توسعه دهید.

12. فناوری جدید و تنوع نیروی انسانی را بپذیرید.

13. گوش دادن موثر و گسترده را تمرین کنید.

14. انسانیت را وارد اهداف کسب‌و‌کار کنید.

15. مشکل‌گشا و حامی باشید.

16. با افراد حرفه‌ای باتجربه معاشرت کنید.

17. در داده‌ها غوطه‌ور شوید.

18. دیدگاه‌های خود را توسعه دهید.

19. از کارکنان تازه کار سازمان خود حمایت کنید.

20. چرایی شغل خود را درک کنید.